سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتقدانه
.. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد: آگاه باشید ای جهانیان! که منم امام قائم.. آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده.. بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند.. بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند.. آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند.. *یالثارات الحسین علیه السلام*
قالب وبلاگ

سلام

خب، برسیم به آقای حسین علائی خودمون! برات متاسفم عبیدالله بن عباس و اشعث و ... زمانه ی ما! انشالله تا مرکب قلم ننگینت خشک نشده، به راه صحیح برگردی تا مجبور نشیم جلوت بایستیم!

سردار بیدار شو! کنار فرزند داریوش همایون ایستاده‌ای

 

زهره میرحسینی

سردار سابق و ان‌شاء الله آینده سپاه اسلام

جناب آقای علایی

سلام علیکم

مقاله شما در روزنامه اطلاعات قرائت شد. به سبک امروز سرگشاده نوشته بودید، سرگشوده، پاسخ هایی را بشنوید؛ ان‌شاء الله که روشن شوید.

پرسش‌های‎تان را که گفته‌اید "احتمالاً پس از فرار شاه برایش مطرح شده" نیک می دانید. برای آگاهی دیگرانی که این نوشته را می خوانند، ناچارم پرسش های آلوده به هوس های نامشروع شما را که از جانب اعلیحضرت همایونی مطرح کرده اید، بیاورم.

پیش از آن که این نوشته را بخوانید، خیرخواهانه تقاضا می کنم کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا پهلوی را بخوانید تا ببینید که توهم با بنی آدم چه می کند.

1ـ اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعه صدر به خرج می دادم و با مقاله توهین آمیز که نویسنده آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود، مردم را تحریک نمی کردم، بهتر نبود؟

سردار سابق سپاه اسلام! مردمی که از محتوای آن نامه تحریک شدند، از جنس همان‎هایی بودند که 9 دی به‌خاطر توهین‌های مخاطبان شبکه‌هایی مانند تلویزیون ماهواره ای فرزند همان داریوش همایون به امام حسین علیه السلام و رهبر انقلاب به خیابان‎ها آمدند. آن مردمی که ما را به تحریک نکردن‎شان توصیه می‏کنید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، در دنیا و بدتر از آن در دنیای مجازی خودشان غرق هستند و توان تحریک‎شان از وسع امثال من خارج است. برادر! منتظر تحریک شدن آدم های کم بخاری نشسته اید.

2ـ اگر پس از انتشار مقاله در روزنامه حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه می‌دادم، حکومتم دوام بیشتری نمی یافت؟

عزیز دل برادر! "دوام حکومت" در قاموس انقلاب اسلامی ما جایی ندارد. آنچه امام ما گفته "حفظ نظام" است. نظام "جمهوری" اسلامی... نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیش‌تر. اگر برای حفظ جمهوریت این نظام مجبور باشیم در جایی شبیه صفین یا کربلا، مقابل سرداران سپاه اسلام در بدر و احد و فرزندان آنها بایستیم، می‌ایستیم. بشمارم برای‌تان مواردی را که شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار حضرتش مقابل سرداران بدر و احد شمشیر زدند؟ ‌وانگهی دوستی که به شما گفته که در دی‎ماه 56 کسی از نزدیکان و علاقه‌مندان امام داوطلب بوده که جواب توهین داریوش همایون به امام را در روزنامه اطلاعات بدهد، نشانی غلط داده. جواب آن مقاله همان خون هایی بود که سلطنت پهلوی را در خودش غرق کرد و فقط همان خون ها.

3ـ اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردوکشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم، مسئله خاتمه نمی یافت؟

برادر! مسئله خاتمه یافتنی نیست. از ماجرای هابیل و قابیل تا قیام حضرتش، ماجرای حق‎خوری و حق‎خواهی بوده و هست و خواهد بود. ما را به سکوت در برابر خوردن حق‎مان توصیه نکن... اهلش نیستیم. راهپیمایی مسالمت آمیز برای چه؟ برای خوردن رأی مردم؟ برای لگدمال کردن جمهوریت نظام زیر گام های اشرافیت نوکیسه دوران سازندگی و اصلاحات؟! نه برادر ما اهلش نیستیم...

4ـ اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند، نتیجه بهتری نمی گرفتم؟

ما مأمور به تکلیفیم نه مأمور به نتیجه بهتر. تکلیف را که انجام بدهیم، بهترین نتیجه خودش به دست می آید. این را امام ما می گفت. جمع کردن یک فتنه آن طوری، با آن تعداد کشته را مقایسه کنید با روش‌هایی که دیکتاتورهای هوادار جنبش سبز در کشورهای عربی برای گرفتن "نتیجه بهتر" به‌کار گرفتند. حمایت های حسنی مبارک از جنبش‌تان را که ان‌شاء الله یادتان نرفته؟ همان کشته ها هم البته هیزم آتشی شدند که دوستان شما در محافل اشرافی علیه رأی مردم افروخته بودند. خدا، بی‎گناهان و ناآگاهان‌شان را بیامرزد و لعنت کند کسانی را که پیراهن خون آلودشان را پرچم دنیاطلبی کرده اند. و البته درست است که هر کاری، هر چه هوشمندانه‌تر باشد، بهتر است و چه هوشمندی بهتر از این که آدم دوستان و دشمنانش را درست بشناسد و زیر پرچمی که نخست وزیر اسرائیل به دست گرفته، سینه نزند و هم‎زمان به سازی نرقصد که هیلاری کلینتون می زند.

5ـ آیا به‌جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه‌های‎شان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دور دست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفت‌وگو و مراوده با آنها را باز می کردم، کار به فرار من از کشور می انجامید؟

سردار سابق! تاریخ را بد برای‎تان تعریف کرده اند؛ امام فعال سیاسی نبود، امام مرجع تقلید بود؛ آن هم از جنس مراجع تقلید یک لا قبای فارغ از دنیا و زخارفش. شاه نمی توانست با امام باب مراوده و گفت‎وگو را باز کند، نه این که نخواهد. سرنوشت مراجع تقلید اهل مراوده در اول انقلاب خاطرتان هست؟

6- اگر به‌جای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند، به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم، حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟

خارجی‌ها عامل تحریک نبودند؟ به شما که نه در خانه و نه در محل کارتان ماهواره ندارید، حرجی نیست. از همان فعالین سیاسی! از همان مردم معترض! از همان مردم خداجو! بپرسید که در خیابان‎های تهران، افاضات شبانه چه کسانی را قرقره می فرمودند؟ بگویم برای‎تان از هم‌رأیی امروز بعضی ها با فرزند همان داریوش همایون وزیر اطلاعات شاه و فرزند محمد درخشش وزیر آموزش و پرورش شاه و فرزند خود شاه و رقصیدن‎شان به ساز آنها؟ بگویم برای‎تان از بر صدر نشستن نامه‎تان در سایت بالاترین که پر است از فحاشی های رکیک به سیدالشهدا و فاطمه زهرا سلام الله علیهما؟

7ـ آیا اگر به‎جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قائل بودم، نمی توانستم بیشتر بر مسند قدرت باقی بمانم؟

"مسند قدرت"؟! زشت است شما هم از ادبیات بنی‌امیه استفاده کنید سردار سابق! باقی ماندن بر مسند قدرت را امام یادمان نداده. در ضمن صرفاً جهت رفع ابهام به یادتان بیاورم که امام، "مخالف" محمدرضا نبود برادر! امام "برانداز" بود. جنمش را هم داشت که وقتی برانداز بود، بگوید برانداز است و پایش بایستد. یادتان هست خود حضرتش چند سال قبل از انقلاب به محمدرضا گفته بود کاری نکند که بدهد، بیرونش کنند. به نظرتان به کسی که این را می گوید، می شود گفت مخالف؟ "مخالف"نمایی و هم‌زمان تلاش برای براندازی را به امام و امتش نچسبان برادر! امام و امتش برانداز بودند و برانداختند چیزی را که بی‌بی‌سی و سی‌آی‌ای و موساد و پنتاگون و مقادیری آدم خوش خیال و معدودی آدم ناآگاه برای برپا کردن مجددش تلاش می کنند.

یک نکته را هم این آخر اضافه کنم. در مطلع مرقومه‌تان نوشته بودید که 19 دی سرآغاز قیام بود. خیر برادر! سرآغاز قیام 15 خرداد 42 بود که مردم به‌خاطر دستگیری مرجع‌شان کفن پوشیدند و خون دادند. اگر بناست برای براندازی جمهوری اسلامی امام خمینی شمارش‌گر معکوس کار بگذارید، داستان را از اولش تعریف کنید تا کسانی که قرار است با حساب و کتاب شما کاری بکنند، بفهمند چقدر باید خون بدهند و چقدر باید صبر و تلاش پیشه کنند تا چرخ تاریخ به عقب برگردد و ایران مانند ایران سال56 بشود جزیره ثبات شما و دوستان مهربان و خشونت ستیز آمریکایی‌تان.

منبع: رجانیوز


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 12:24 صبح ] [ علی آلیانی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

لینک دوستان
برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان