منتقدانه .. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد:
آگاه باشید ای جهانیان!
که منم امام قائم..
آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند..
آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند..
*یالثارات الحسین علیه السلام*
|
سلام درود به روح تمام مجاهدان و شهدای دفاع مقدس 8ساله امت حزب الله ایران: مقام معظم رهبری: او در روزهای محنت خرمشهر و آبادان برای رزمندگان خطوط مقدم، سنگری معنوی و پشتیبانی بی نظیر بود. در سختترین شرایط آتشبازیهای دشمن، حضور مؤثر و خطبهها و سخنرانیهای تسلابخش او قطع نشد و در دوران خطر و سختی و محنت مردم آبادان و رزمندگان دست از جان شسته را تنها نگذاشت.
سرویس دفاع مقدس ـ مرحوم آیتالله جمی، نخستین امام جمعه آبادان بود که توسط امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی به این سمت منصوب شده بود و تا پایان جنگ تحمیلی نیز این شهر را ترک نکرد. او تکیهگاه همیشگی رزمندگان در جنگ بود و خطبههای نماز جمعه او در زیر بمباران دشمن بعثی، زبانزد دوست و دشمن شد. به گزارش خبرنگار «تابناک»، پس از ارتحال حضرت امام (ره) ایشان همواره در کنار مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای به صیانت و پاسداری از ارزشهای انقلاب اسلامی میپرداخت و تا آخرین لحظه از این کار دست نکشید. به مناسبت فرا رسیدن سالروز درگذشت او، نگاهی داریم به برخی از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی این پیر نستوه از زبان شخصیتهای برجسته نظام و یاران و بستگانش. حضرت آیت الله خامنه ای: تلاش و مبارزات این روحانی عالیقدر که از سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده بود، در نخستین سالهای پیروزی و به ویژه پس از یورش رژیم بعثی به مرزهای کشور به اوج رسید و یادگاری فراموش نشدنی از مقاومت و صبوری و شهامت به جای گذاشت. او در روزهای محنت خرمشهر و آبادان برای رزمندگان خطوط مقدم، سنگری معنوی و پشتیبانی بی نظیر بود. در سختترین شرایط آتشبازیهای دشمن، حضور مؤثر و خطبهها و سخنرانیهای تسلابخش او قطع نشد و در دوران خطر و سختی و محنت مردم آبادان و رزمندگان، دست از جان شسته را تنها نگذاشت. پرونده عمل این مرد مؤمن و صبور و بی ادعا در نزد پروردگار رحیم و غفور و اولیائش، مایه سرافرازی او و جلب رحمت حضرت حق متعال است. انشاءالله. آیتالله هاشمی رفسنجانی: کمترین دستاوری که دشمن برای خود متصور بود، تسخیر آبادان بود. آنها گمان میکردند که به خاطر آبی که فاصله ما و آبادان است، آبادان به آنها تعلق دارد و برای همین، همت اولیهشان این بود که خرمشهر و آبادان را با هم بگیرند. آنها تصورش را هم نمیکردند که پس از اشغال خرمشهر، متوقف شوند، به ویژه اینکه از طرف دیگر هم به دلیل نزدیکیشان با ساحل ما، آبادان را تحت فشار قرار داده بودند. اگر ایشان میآمد این طرف آب و اهواز و شهرهای دیگر، کسی ایشان را سرزنش نمیکرد، همان گونه که دیگران آمدند و کسی هم حرفی نزد. آقای جمیکاری بیش از حد انتظار کرد و ماندن ایشان، باعث شد کسانی که میخواستند بمانند و بجنگند و میدان را خالی نکنند و نگویند آبادان خالی شده، بمانند و ایشان در این امر نقش محوری و بسیار جدی داشت. البته نیروهای مسلح، ارتش، سپاه و نیروهای مردمی حضور داشتند و میجنگیدند، اما آن کسی که چهرهای مردمی داشت و مثلا نماز جمعه را برگزار میکرد و مردم جمع میشدند و برای مردم کشور هم الهام بخش بود، ایشان بود. ما در آن موقع به دو جا بیشتر سر میزدیم؛ یکی خرمشهر بود و دیگری آبادان. وقتی خرمشهر سقوط کرد، آبادان و دزفول به عنوان دو شهر مقاوم و قهرمان در همه ایران مطرح بودند. البته در دزفول، مردم بیشتر مانده بودند. در آبادان ماندن کار بسیار سختی بود، چون دشمن از آن سوی آب، به راحتی و با خمپاره، آبادان را میزد. ماندن آقای جمی که تبلور ماندن مردم بود، حتی در برابر کسانی که به دلیل خطرناک بودن شرایط، ایجاد شبهه میکردند، ماندن ایشان مجوزی شد برای کسانی که میخواستند از خطر استقبال کنند. ماندن ایشان، محورهای اخلاقی، اسلامی و جهادی و همه چیز را تقویت کرد. من چند باری که به آبادان رفتم، نقش ایشان را در میان نیروهای رزمنده و مردم، نقش ستون خیمه برای بقای آبادان میدیدم. حضور ایشان بسیار الهامبخش و دعوتکننده به جهاد بود. نماد زندگی مدنی آبادان بود. بیشتر مردم آبادان از شهر بیرون آمده بودند، اما همین که میدیدند صفوف نماز جمعه قابل توجه است و آقای جمی هم آن گونه خطبه میخواند، به نظرم موجب تقویت روحیه جهادی در دوران جهادمان شد. بسیاری از عوامل در پیروزی ما در جنگ نقش داشتند و مقاومت آبادان در آن شرایط بسیار سخت و استثنایی، هم بیتردید یکی از عوامل مؤثر بود. من نمیدانم که در تاریخ جنگها، جایی پیدا میشود که در شهری با ویژگیهای آبادان، یعنی در کنار دشمن بودن، حضور مردمی تا این اندازه پررنگ بوده باشد؟ دکتر محسن رضایی: نقش مرحوم آیتالله جمی نقش برجسته ای بود. در حقیقت ایشان شمع جبهه آبادان بودند که با سوختن خودشان، روشنی و با مقاومتشان امید میدادند. آبادان محاصره شده بود، ولی آیت الله جمی با تعدادی از مردم و رزمنده ها در این شهر زندگی میکردند؛ گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده است. جاده های ورودی به آبادان و مسیر ارتباطی این شهر با اهواز به محاصره دشمن درآمده بود و تدارک این جبهه فقط از راه دریا ممکن بود، ولی حضور آیت الله جمی با صدای بلند میگفت اتفاق بزرگی نیفتاده؛ به تعبیر حضرت امام (ره)، دزدی آمده و سنگی انداخته و به زودی مجازات خواهد شد. برای مدت طولانی نزدیک به ده تا یازده ماه محاصره آبادان ادامه داشت و حتی پس از شکست حصر آبادان هم از طرف جبهه خرمشهر و نیز از آن سوی اروند، در معرض بمباران های دشمن بود که گاه حتی به صورت خمپارههای سبک روی این شهر ریخته میشد و در چنین شرایطی نماز جمعه آبادان هر هفته برگزار میشد. مستقل از موضوع مقاومت ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس، خود نماز جمعه آبادان یک موضوع شایسته بررسی و تحلیل است که آثار تربیتی خوبی برای نسل جدید خواهد داشت. دشمن زمان و مکان برگزاری نماز جمعه را میدانست و نمازگزارها هم میدانستند که دشمن اینها را میداند و با ریختن آتش، درصدد جلوگیری از انجام این مراسم است، ولی در یک حماسه ای که هر هفته امام جمعه و نمازگزاران میآفریدند، نماز جمعه به طور کامل برگزار میشد. خود این حماسه نماز جمعه، یک جبهه بزرگ در کنار دفاع مقدس بود. محور اداره شهر جناب آقای جمی بود. اولا حضور خود آقای جمی به همه آرامش میداد و همه احساس میکردند حکومت حضور دارد. گویی که امام هست، رئیسجمهور هست، دولت هست. اثر حضور آقای جمی در شهر بسیار آرامبخش و برای دشمن هم خیلی ناراحت کننده بود، چون او میخواست بگوید آبادان در محاصره است، ولی هر هفته خطبههای نماز جمعه که پخش میشدند، کار تبلیغات هفتگی صدام خنثی میشد و از میان میرفت و برای همین، این تعبیر «جمهوری اسلامی در محاصره یا اشغال» با حضور آقای جمی و رتق و فتق امور مردم توسط ایشان و مراجعه نهادهای گوناگون به ایشان، نمایش قدرتمندی از پایداری جمهوری اسلامی بود. امیر دریابان علی شمخانی: آقای جمی یعنی آتش تهیه مقاومت و پایداری در جنوبیترین نقطه ایران. وی در حقیقت در این حمله در زمان جنگ و به ویژه در زمان محاصره آبادان، قابل خلاصه شدن است. آتش تهیه در عملیات رزمی در دو زمان به کار گرفته میشود. یک زمان به هنگام آفند است؛ یعنی نیروی مهاجم اگر بخواهد اصل غافلگیری را رعایت نکند، آتش تهیه را به کار میبرد. یک زمان هم وقتی است که عملیاتی لو برود. طرفی که آفند و عملیات روی او صورت میگیرد، آتش تهیهای را برای تجمع نیرویی که قصد تهاجم به او را دارد، به کار میگیرد، ولی آقای جمی آتش تهیه از نوع سوم بود. او آتش تهیه پایداری و مقاومت در صحنه آبادان یا جنوبیترین نقطه جبهه ایران بود که در میان فرماندهان ستاد عملیات و مسجد قدس و مناطق عمومی آبادان همواره رفت و آمد داشت و هر هفته هم موضع پرقدرت خویش را اعلام میکرد. یکی از ابزار کارآمد این آتش تهیه، نماز جمعه بود و پایداری وی در تداوم برگزاری آن که هم آبادانیها را پیرامون محور ایشان استوار و پابرجا نگه میداشت و هم ایرانیها را نسبت به این موضوع که هنوز آبادان در اختیار ماست، دلگرم میکرد و شاید پس از نماز جمعه تهران، بیشترین مخاطب را در میان نماز جمعههای ایران داشت. سرلشکر حسنی سعدی: زندگی آقای جمی در آبادان، یک زندگی واقعا معجزهآسا بود. با آن سن و سال و وضعیت جسمی که رژیم غذایی خاصی را میطلبید، در آبادان مانده بودند و جز برادر شهیدشان که از ایشان مراقبت میکرد، اعضای خانواده، کسی در کنارشان نبود. با این این که باید غذای خاصی میخوردند، این گونه نبود و همان غذایی را که برای رزمندهها در مسجد تهیه میشد، میخوردند. وضعیت جمسی و ضعف بدنیشان به گونهای بود که باید دستکم از نظر غذا رسیدگی خاصی به ایشان میشد، ولی قناعت میکردند و از همان غذای رزمندهها استفاده میکردند. سردار مرتضی قربانی: جمی مردی است بسیار ساده و مخلص و خداشناس که بسیار زیبا حرف میزدند و با لحنی روحانی همه را هدایت میکند. او بیشترین ارتباط تلفنی را از آبادان با دفتر امام و حاج احمدآقا خمینی داشت. حاج آقا جمی روزی پنج بار با دفتر امام تماس داشت و تا امام زنده بودند، شاید هر دو ماه یک بار به دیدار حضوری شرفیاب میشد و خط اصلی راه را از امام دریافت میکرد. احمد جمی (فرزند مرحوم): مناعت طبع حاج آقا بینظیر بود و در اوج گرفتاریها شخصی، طبع بسیار بلندی داشت. هرگز ندیدم که نیازش را نزد کسی ببرد و یا از زندگی گلایه و شکایتی بکند. من در میان اسناد ایشان یک بار به سند جالبی برخوردم که مؤید همین نکته است. حاج آقا از دهه سی در آبادان بودند؛ منتها تا سال 55 نتوانستند برای خانواده منزل تهیه کنند. کسانی که در ساخت مسجد آنجا شرکت داشتند، تصمیم میگیرند یک منزل هم برای آقا بسازند. حاج آقا فهرست نام کسانی را که این کمک را کرده بودند، میگیرد و از آنان تشکر میکند و میگوید که نیازی به این کار نیست، این نوع رفتارها روی اطرافیان تأثیر میگذارد. حاج آقا در عین نیاز، این گونه طبع بلندی داشتند و از کسی کمکی را نمیپذیرفتند. تابناک [ جمعه 90/10/9 ] [ 3:16 صبح ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |