منتقدانه .. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد:
آگاه باشید ای جهانیان!
که منم امام قائم..
آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند..
آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند..
*یالثارات الحسین علیه السلام*
|
و بخش دوم و پایانی:
ستیزه جویی با اسلام گرایان در حقیقت رژیم حسنی مبارک از اسلامگرایان به شدت واهمه داشت، وی از این بیم داشت که مبادا اسلامگرایان به هرم قدرت صعود کنند و مصر تحت سیطره اسلامگرایان درآید. این بدان معنا بود که رژیم مبارک اصرار داشت، مخالفان را همچنان دستگیر کند و در واقع در طول حاکمیت حسنی مبارک اسلامگرایان این کشور همواره شاهد تشدید روند سرکوب و حلقه فشار برخود بودند و این به شکلی ویژه اعضای جماعت اخوان المسلمون این کشور را دربرمیگرفت.
در آخرین آمار ارائه شده توسط "محمد بدیع "، رهبر جماعت اخوان المسلمون تاکید شده که طی یک دهه گذشته بیش از سیهزار عضو این جماعت در زندانهای رژیم مبارک بسرمیبردند و اموال اعضای این جنبش مصادره شده بود. بنابراین عجیب نیست، اگر ما شاهد دستگیری نامزدهای انتخاباتی اسلامگرا و طرفداران آنان در طول حاکمیت مبارک مصر باشیم تا از ورود این عناصر موثر به پارلمان جلوگیری شود و این گفته که رژیم حسنی مبارک به مخالفان خود اجازه ورود به پارلمان میداد، یاوهای بیش نبود تا ادعا شود که بر مصر دموکراسی و تعدد احزاب حاکم است. در حقیقت طی سه دهه حاکمیت مبارک هیچگاه نمایندگان واقعی مردم در پارلمان حضور نداشته و دموکراسی صحیح و سالمی بر مصر حاکم نبود و این موضوع را باید در دخالت نیروهای امنیتی و مجازات و سرکوب کردن مخالفان ملاحظه کرد. روابط مصر با ایران ![]()
در تاریخچه مناسبات ایران و مصر، عامل گرایش به صهیونیسم همواره یک عنصر بازدارنده و تخریبی بوده، این پدیده را میتوان در جدایی حکومت جمال عبدالناصر و حکومت پهلوی به دلیل اتحاد محمدرضا با رژیم صهیونیستی و فاصله جمهوری اسلامی از حکومت مصر به دلیل پیمان کمپدیوید و ارتباط مصریها با صهیونیستها به روشنی مشاهده کرد. تنها پیش از تأسیس رژیم صهیونیستی بود که رویکرد سیاسی دو کشور با یکدیگر همسویی داشت وپادشاهی بودن هر دو سبب تحکیم پیوند آنها شده بود. آغاز مناسبات سیاسی تهران ـ قاهره به سال 1300 ش. بازمیگردد که مصر از انگلستان استقلال یافت و دولت وقت ایران بلافاصله این کشور را به رسمیت شناخت. با این همه میان مردم دو کشور همواره نوعی پیوند معنوی وجود داشته است، از جمله این که هر دو کشور در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی مورد تهدید و آزار انگلیسیها بودند و با یکدیگر نوعی احساس همدردی داشتند. شاید به همین دلیل نیز بعضی متفکرین مخالف استبداد قاجار در دوران مشروطه، قاهره را مرکزی برای فعالیتهای فکری خود ساخته بودند. سالهای جنگ جهانی اول و مبارزه مردم هر دو کشور با سلطه انگلیسها، پیوند میان دوملت ایران و مصر را افزایش داد. سفارت ایران درقاهره تا هنگام انقراض سلسله قاجار ـ1304ش .ـ فعال نبود، اما پس از آن و در پی به قدرت رسیدن رضاخان اولین قرارداد مودت و دوستی میان دو کشور در 1307 ش. منعقد شد. با به قدرت رسیدن رضاخان مناسبات دو کشور گسترش یافت و روابط تهران وقاهره از سال 1300 ش . تا 1331 ش. که حکومت سلطنتی در این کشور منقرض گردید، دو ویژگی اصلی داشت: - اول: همکاری مثبت دولتی و مناسبات صمیمی در سطح دو حکومت - و دوم: مبارزه مشترک دو حکومت با اسلامخواهی مردم. هم حکومت پادشاهی و سلطه انگلیس بر هر دو نظام و هم مبارزه مشترک آنها با اسلامگرایی موجبات گرمی مناسبات را فراهم آورده بود. اما از دیگر دلایلی که بطور موقت موجب تحکیم روابط تهران و قاهره شده بود، ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه، دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق پادشاه مصر بود. این ازدواج تنها 10 سال دوام آورد و در 1327 ش. به متارکه انجامید و روابط دو دولت مصر و ایران را به سردی کشاند.
به دنبال سقوط ملک فاروق و به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر روابط تهران وقاهره تیره شد، اما حکومت جدید مصر با مخالفین شاه از جمله مصدق، روابطی برقرار کرد . حکومت مصر پس از سقوط ملک فاروق، از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران حمایت میکرد. به همین دلیل، سفر محمدمصدق ـ نخست وزیر وقت ایران ـ به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و دیگر مقامات مصری روبه رو شد، اما کودتای 28 مرداد 1332 و بازگشت شاه بهبود مناسبات دو کشور را از بین برد. بدبینی جمال عبدالناصر به شاه، جای گرفتن دو رژیم در دو بلوک سیاسی متفاوت ـ شرق وغرب ـ اختلاف ناصر بارژیم صهیونیستی، همپیمانی شاه با صهیونیستها و عوامل دیگر، به دوری تدریجی تهران و قاهره انجامید. و در تابستان 1339ش. جمال عبدالناصر در پی نطق شدید اللحنی علیه شاه دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را به دلیل همپیمانی شاه با اشغالگران صهیونیست صادر کرد. جمال عبدالناصر در نطق خود شاه را همدست صهیونیستها نامید واین همدستی را مغایر با آرمان کشورهای عربی و اسلامی تلقی کرد. روابط مصر با تهران 10 سال قطع بود. شهریور 1349، یک ماه پیش از مرگ ناصر و هنگامی که سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را بدست گرفته بود، رابطه دو کشور مجدداً برقرار شد.
با مرگ ناصر، معاون وی انورسادات، قدرت را بدست گرفت. این تحولات سبب شد، شاه ایران مناسبات خود را با نزدیک شدن به سادات دوباره با مصر از سرگیرد. انگیزههای چندی نیز در این تصمیم دخیل بودند. در واقع پس از ناصر کسی بر کرسی زمامداری مصر تکیه زده بود که مانند شاه مشتاق رابطه با رژیم صهیونیستی بود. سادات سال 1350ش. به تهران آمد و شرایط سیاسی برای ازسرگیری همکاریها و مناسبات دو کشور مهیا شد. چهار سال پس از جنگ رمضان، وقتی سادات در سال 1354 ش. در کمال ناباوری ملتهای مسلمان به رژیم صهیونیستی سفر کرد، شاه ایران بعد از کارتر دومین رئیس کشوری بود که این سفر را مورد حمایت قرار داد.
سفر سادات به بیتالمقدس و سپس انعقاد پیمان کمپ دیوید مقارن با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. از این رو با پیروزی انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد این معاهده قطع شد.
انقلاب اسلامی، انقلابی ضدصهیونیستی و ضدامریکایی بود و طبعاً نمیتوانست رابطه مثبتی با حکومت سادات که سرسپرده صهیونیستها بود، داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران 2 ماه پس از پیروزی انقلاب و 9 سال پس از برقراری مجدد مناسبات تهران و قاهره، روابط خود را با مصر به دستور امام خمینی (ره) قطع کرد.
روابط مصر و رژیم صهیونیستی در 19 نوامبر 1977 انورسادات رئیس جمهوری مصر و دشمن اول اسرائیل وارد قدس شریف شد. صهیونیستها که مزه تلخ شکست جنگ ششم اکتبر 1973 را چشیده بوده و هنوز خاطرات پیروزی سربازان قهرمان مصری را در اذهان داشته در استقبال سادات صف آرایی کرده بودند. مناخیم بگین نخست وزیر، موشه دایان وزیر دفاع، آرییل شارون، اسحاق شامیر رئیس کنیست اسرائیل و گلدمایر نخست وزیر سابق اسرائیل همگی در این استقبال حضور داشتند. گلدمایر با تعجب و شادی وصف نشدنی به میهمانان تاریخی اسرائیل گفت باور کردنی نیست؟!.
سادات که مدال افتخارات پیروزی جنگ اکتبر 1973 را بر سینه داشت در مجلس خلق مصر (پارلمان) در نهم نوامبر 1977 اعلام کرد که به خاطر صلح حاضر است به اسرائیل برود و رفت و این سرآغاز مناسبات مصر با رژیم صهیونیستی بشمار میآید.
پس از آن و بویژه در دوران ریاست جمهوری حسنی مبارک مصر همیشه به عنوان مزدور رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه عمل کرده و بیش از آن که درصدد تامین منافع ملت مصر و سپس ملت مظلوم فلسطینی در منطقه باشد، سگ نگهبان و پاسبان منافع رژیم صهیونیستی و امریکا بوده و پیش از هر تصمیمی تلاش نموده سیاستهای خود را با این دو هماهنگ نماید که ضربه بزرگی به جایگاه و وجهه مصر به عنوان سردمدار جهان عرب و موقعیت منطقهای آن وارد کرده است.
شهدایی که حسنی مبارک مزارشان را پنهان کرد امروز پس از اعلام حکم حسنی مبارک و تحقق بزرگترین هدف انقلاب 25 ژانویه مصر هستیم لازم است یادی از شهدای بزرگ نهضت اسلامی مصر نیز کنیم، جوانانی که در بزنگاهی سرنوشت ساز تصمیم گرفتند، لکه ننگ خیانت فرعون پیشین مصر "انور سادات" را از دامان ملت خود پاک کنند و با اعطای جان خود عزتی دوباره به سرزمین خویش ببخشند. این جوانان مجاهد عبارت بودند از: ستوان یکم خالد احمد شوقی الاسلامبولی، عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال، عطا طایل حمیده رحیل، حسین عباس محمد.
این افراد توانستند تحت رهبری سروان خالد اسلامبولی ، عملیات اعدام انورسادات را با موفقیت طراحی و و در روز ششم اکتبر 1981 به اجرا برسانند. فرعون بعدی مصر ، یعنی محمد حسنی مبارک ، بلافاصله پس از رسیدن به قدرت ، این جوانان شهادت طلب را به بیدادگاه نظامی سپرد و حکم اعدامشان را امضا کرد.
رژیم نامبارک مصری از دادن اجساد این 4 نفر به خانواده هایشان خودداری کرد و آن ها را به طور پنهانی در گورستان ناشناسی به خاک سپرد و تا همین امروز نیز محل دفن این شهیدان ناشناس است. 32 سال پیش این جوانان سودای اعدام فرعون و برقراری حکومتی اسلامی را در مصر در سر داشتند. گرچه افتخار قتل فرعون را در کارنامه ملت خود ثبت کردند، اما تقدیر چنین بود که مردم مصر حکومت فرعونی دیگر را تجربه کنند تا این بار نه تنها چند ده جوان انقلابی، بلکه چند ده میلیون مسلمان مصری سرنوشت آخرین فرعون مصر را رقم بزنند و او را روانه زباله دان تاریخ کنند. منبع: عماریون [ یکشنبه 91/3/14 ] [ 4:51 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |