سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتقدانه
.. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد: آگاه باشید ای جهانیان! که منم امام قائم.. آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده.. بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند.. بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند.. آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند.. *یالثارات الحسین علیه السلام*
قالب وبلاگ

سلام

برای انقلاب خونین بحرین:

 

اختصاصی رجانیوز/ شعر زیبا و حماسی کاظم رستمی هدیه به انقلابیون و شهدای بحرین؛
از لؤلؤ بوی گوشت سوخته می‌آید/لؤلؤ؛ مرج‌البحرین یلتقیان
 

 

کاظم رستمی، منتقد ادبی و شاعر جوان انقلاب که در شش سال گذشته دبیر کنگره سراسری شعر دفاع مقدس نیز بود، شعری برای انقلاب و شهدای بحرین سروده است.

به گزارش رجانیوز، وی به همراه علی محمد مودب، در واکنش به فتنه سال گذشته مجموعه اشعاری را با عنوان "مسئله بیست و دوم خرداد نبود، مسئله بیست و دوم بهمن بود"، منتشر کرد که با استقبال بزرگان شعر و هنر انقلاب مواجه شد.

رستمی همچنین به عنوان منتقد ادبی برجسته، داور جشنواره های سراسری مختلف در حوزه شعر و ادبیات بوده است. در ادامه متن کامل این شعر زیبا و حماسی را که او در اختیار رجانیوز قرار داد، می‌خوانیم:

 

شیعه
شقایق آتش گرفته ایست

برسینه کوه یخی

در تاریخ نفرین

که جهانش می خواند

شیعه در یمن

شیعه در حجاز

شیعه در عراق و افغانستان

شیعه در بحرین

از لولو بوی گوشت سوخته می آید

بوی جگرهای  کباب

شیعه
کلمه اندوهگینی است

یادگار آه سوخته مدینه...

آوخ از مدینه....

کیف اصبحت یا بنت رسول الله؟

شیعه
در خون دل خویش است

شام یخ زده و ویران هجران را...

چقدر منامه شبیه بنی هاشم است

بیت سوخته را می ماند

لولو
مرج البحرین یلتقیان

و این لولو بحرین است

که می سوزد

آتش در نخلستان

آتش در خیمه گاه

آتش در بیت الله...

بوی یاس آتش گرفته می آید از این شعر

بوی اضطهاد شقایق

آوخ از شیعه...

دلم علقمه است

قلزم خون یل حیدر

آوخ از بی دستی

آوخ از بی آبی

آه آبرویم...عباس

با تو می گویم

ای پیشانی شکسته خواب شیعه

اینجا ام القرای شیعه است

ایران

اینجا شیعه دارد

علوی تر از علی!

مجتهد تر از جعفربن محمد

اینجا

قهرمان ما مختار است

نه عباس ابن علی

ما مفسران خون ریخته ایم...

جناب عالم بن عالم!

چگونه است

که می فهمی سقیفه را

می فهمی غدیر را

و کربلا را

اما همه را در تاریخ!

و فقط تاریخ؟

و نمی فهمی امروز را

و شیعه قائم را...

اصلا این چه شعری است

بگذار به شیوه قزوه بنویسم

به روش مولا ویلا نداشت

و آن روزها که واژه هایش را به مواخذه می گرفت ...(1)

آهای حجره های آیینه پوش

چطور است که می فهمید

بی معنایی

نبی بی وصی را...

و می فهمید

آنکه قلم و کاغذ نمی آورد

توطئه انشقاق فرق اسلام را داشت...

و نمی فهمید

که خورشید پس پرده

به اقامه اوصیاء حدیث می تابد

و مگر روایت حدیث

تنها روایت خون به ناحق ریخته اولیاست

و کشف راه های پیموده شده

پس امروز چه؟!

بیرون از اینجا

قتلگاه

اینجا

مدینه و فتنه

و اگر عالم تویی؟

رحمت به عوام الناسی ما

یا به قول سیار(2)

رحمت به بی نمازی ما بی نمازها...

که خمینی به ما تکیه کرد

و با پدران ما انقلاب

امیدش هم به ما دبستانی‌ها بود...

انقلاب

اقامه ای دوباره است

شیعه را

من نمی گویم

امام گفت که این بار اگر کمر شیعه بشکند...

بخوانید وصیتنامه اش را

اگرچه خودش را نخواندید

و ساختار

صورت ظاهر انقلاب است

که در صورت

خطا و خیانت هست

کجی و انحراف نیز

و مگر در حکام و استانداران علی نبود؟

اما در انقلاب نیست

که در ولایت هم نبود و نیست

که محتواست و حقیقت است

آوخ از شیعه بودن...

که چه سخت است

روبرو معاویه

کنارش عمرعاص

مقابل‌شان ورق پاره های قرآن به نیزه

و تو در نبردی به شمشیر

و به خطبه خوانی توحید و ولایت...

و از پشت سرت خوارج خروج کنند

به لا حکم الا لله...

و اینچنین است که از پس سی سال سکوت و تماشا

به کلیسا نعره می کشند و...

آه... یوماه

بحرین می سوزد

دنیا سرگرم لیبی است

وما؟

کاش به نهج البلاغه باز می گشتیم

به خطبه 150 و 151

به خطبه 22

به 93 و103 و...

به رنج‌های حیدر کرار

به حرف‌های علی

که به تاریخ گفت

نه به چند مستمع مسجد کوفه...

بیا شیعه علی باشیم

بیا به حدیث کسا جفا نکنیم

بیا زیارت عاشورا را ابتر نکنیم

بیا عزای امام حسین را پاستوریزه نکنیم

بیا شیعه باشیم

وحدت خوب است

بیا از شیعه بودنمان خجالت نکشیم

از سکوت

از تکرار مکررات و ادرار اوراد

از کشف اسرار آیینه و تفسیر اسفار

جز حجاب خاموشی

جز باختن به فتنه نمی زاید

که صفویه روزگاری بود

و امروز... روزگاری نو

که در پایان این روز

نه بهانه پذیرند

نه بها...

و اینچنین است که خون غزه می ریزد

خون بحرین می ریزد

خون یمن و عراق و افغانستان می ریزد

و ما نشسته که موسی

به فتح برود با خدایش...

می ترسم که بیاید

و تو هنوز در تفسیر مقام خون خدا مانده باشی عالم...

بیا به انقلاب جفا نکنیم

به خون‌های شهدا

به بدن‌های له شده

به سید حسین علم الهدی که با تانک رویش رژه رفتند

به چشم‌های آسمانی سعید جان بزرگی

به شهید جمشید محمد بیگی که شاعر بود

و همه را سوزاند

شعرهایش را

آه سوخته اش را...

بیا شاعر انقلاب باشیم

شاعر انقلاب

شاعر هیچ دولتی نیست

شاعر علی ابن ابی طالب است

شاعر حسین ابن علی است

شاعر شیعه است و فرزند زمان خویش

چقدر تشنه مانده ام

به فدای لب تشنه ات پسر فاطمه

بیا الهی عظم البلا بخوانیم...

الیس الصبح بقریب...

پی‌نوشت‌ها:

1)  علیرضا قزوه که شاعر شیعی روزگار خویش است و مانده تا هنوز
2) محمد مهدی سیار

*باالهام از شعری از علی داوودی

 

منبع: رجا نیوز


[ پنج شنبه 89/12/26 ] [ 7:26 عصر ] [ علی آلیانی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

لینک دوستان
برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان