منتقدانه .. و زمانی که قائم ما ظهور کند، ندا در دهد:
آگاه باشید ای جهانیان!
که منم امام قائم..
آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند..
بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند..
آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند..
*یالثارات الحسین علیه السلام*
|
سلام این مطلب رو که درباره سرانجام مختار خوندم چقدر برام دردناک و از طرفی غرورآفرین بود!:
عمره دختر نعمان بن بشیر انصارى را گفت : تو چه میگوئى ؟ عمره گفت : او بنده صالح خـدا بود، مـصعب این زن را زندان کرد و به برادرش عبدالله زبیر به دروغ نوشت ، این زن را عقیده آنست که مختار پیغمبر بوده است .
پـس از آنکه مـصعـب از کشتن اسیران فارغ شد، زنان مختار را احضار کرد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، پـس از آنکه اکثر بزرگان کوفه در بصره به مصعب برادر عبدالله زبیر که از طرف او استاندار بصره بود پیوستند و همه در آنجا گرد آمدند با شور و مشورت یکدیگر بنا گذاشتند تا مصعب را علیه مختار تحریک کنند. شبث بن ربعـى سوار استرى شد، دم قاطر را برید و گوشش را چاک زد و صدا را به واغوثاه بلند کرد و جلو خانه مصعب آمد، دربان مصعب را گفت شخصى با چنین وضعى جلو در آمـده و اجازه مـى خـواهد، مصعب گفت : این عمل جز از شبث از کسى سر نمى زند، شبث وارد شد، پشت سرش رجال کوفه وارد شدند و او را تحریک مى کردند که بر مختار حمله کند و کوفه را متصرف گردد. مصعب پاسخ نمى داد تا اینکه محمد بن اشعث بن قیس وارد شد، مـصعـب او را در کنار خـود نشانید و احتـرام شایانى نمود، او نیز تقاضاى کوفیان را درخواست کرد. مـصعب گفت : اگر مهلب بن ابى صفره ببصره بیاید و با ما موافقت کند من اقدام مى کنم ، مـهلب از طرف مـصعـب حاکم فارس بود نامه اى به او نوشت و او را طلبید تا با مختار بجنگد، مهلب خوش نداشت که با مختار جنگ کند لذا از رفتن به بصره عذر خواست . مـصعـب بن اشعـث را گـفت : باید به فارس رفته و او را حرکت دهى ؟ محمد بن اشعث به فارس رفت و پیام مصعب را رسانید و او را به قیام دعوت و تحریک کرد. مهلب گفت : مگر قاصدى کوچکتر از تو نداشت که تو را فرستاده است ؟ ـ من قاصد کسى نیستم جز اینکه بردگان ما بر ما چیره شده اند و بر زن و فرزند و حرم ما مسلط گردیده اند از این رو مجبوریم براى پیشرفت کار خودمان فعالیت کنیم . مهلب با جمعیت انبوه و اموال بسیارى حرکت کرد و وارد بصره شد. پس از ورود مهلب مصعب جسر بزرگ را لشگـرگـاه قـرار داد و دستور داد سپاهیان در آنجا اجتماع کنند، و ضمنا عـبدالرحمـان بن مـخنف را به کوفه فرستاد و گفت : هر چه مى توانى از مردم کوفه را وادار کن تا به سپاه ما ملحق گردند و از اطراف مختار بپاشند، عبدالرحمان به کوفه رفت و در پنهان کار خود را انجام مى داد. مـخـتـار از شورش و قـیام مـصعـب آگـاه شد در مـسجد به سخنرانى پرداخت و گفت : اى اهل کوفه که شما پشتیبان دین و یاران حق و کمک کار ستمدیدگانید شمائید شیعیان خاندان پیامبر، بدانید آنانکه بر شما ستم کردند و فرار نمودند، نزد همنوعان خود اجتماع کرده و افـراد فـاسقـى نظیر خـودشان را تـحریک کردند تـا حق را بکوبند و باطل را رواج دهند. اگـر کشتـه شوید در روى زمین کسى خدا را نمى پرستد مگر به دروغ و آن وقت است که اهل بیت پـیغـمـبر را لعـن مـى کنند، پس براى خدا قیام کنید وزیر پرچم احمر بن شمیط بجنگـید و بدانید که چون با ایشان روبرو شوید آنها را مانند جمعیت عاد و ثمود خواهید کشت . دو لشگر صف آرائى مى کنند مختار سران کوفه را که قبلا با ابراهیم بودند زیر پرچم احمر بن شمیط که از موالى بود فرستاد، در مذار دو لشگر در مقابل هم صف آرائى کردند، رئیس قواى مختار سپاهیان خود را تقسیم بندى نمود، چون مردم بومى کوفه در قیام مختار از موالى زیاد صدمه دیده بودند لذا در صدد انتقام بودند، عبدالله بن وهب که فرمانده میسره سپاه مختار بود پیش فرمانده قوا احمر بن شمیط آمد اظهار داشت جمعیت فراوانى از موالى را دیدم که سواره اند و عده اى پیاده و شما نیز پیاده اید، ممکن است جنگ سخت شود آنگاه سواران فرار کنند و عده پـیاده شکست بخورند خوب است دستور بدهى که همه پیاده جنگ کنند تا اگر زمینه فرار پیش آید مجبور باشند به مقاومت و یکدیگر را بپایند؟ ابن شمـیط فکر کرد که عبدالله براى او خیر خواهى مى کند که بهتر بجنگند ولى هدف عبدالله این بود که تمام موالى پیاده باشند تا اگر شکستى رخ بدهد همه تلف شوند و چنین هم شد! مصعب ، عباد بن حصین را که فرمانده سواره نظام بود بسوى احمر بن شمیط روانه کرد و جنگ سختى نمودند ولى یک نفر از ایشان از جاى خود حرکت نکرد، او برگشت. سپـس مـهلب که فـرمـانده مـیسره سپـاه مـصعـب بود بر عـبدالله بن کامـل فرمانده میمنه مختار حمله کرد و مدتى جنگیدند، و مهلب بجاى خود برگشت ، دوباره دستـور حمـله داد، در این حمـله بیشتـر سربازان ابن کامـل فـرار کردند ولى خود او با جمعیتى از قبیله همدان مقاومت کرد ولى طولى نکشید که آنها نیز شکست خورده و فرار کردند. در همـین اوقات عمر بن عبیدالله بن معمر فرمانده میمنه مصعب بر عبدالله بن انس فرمانده میسره سپاه کوفه حمله کرد و ساعتى جنگید و بجاى خود برگشت . در مـرحله چـهارم تمام سپاه مصعب حمله شان را متوجه احمر بن شمیط نمودند و او جنگید تا کشته شد، سپاهیانش یکدیگر را به استقامت و پایدارى تشویق مى کردند اما مهلب فریاد کشید چرا خود را به کشتن مى دهید فرار کنید؟ تـمـام سربازان ابن شمـیط که پیاده بودند در صحرا پراکنده شدند، مصعب ، عباد بن حصین را به تـعقیب فراریان فرستاد و سفارش کرد هر که را دستگیر کردید بکشید و اسیر نیاورید، سپاهیان مصعب بى رحمى را از حد گذرانیدند از این سپاه جز عده قلیلى جان در نبردند و اعمال وحشیانه اى انجام دادند. یکى از سربازان مصعب مى گوید سرنیزه ام را بچشم یکى از آنها فرو بردم و به این اکتفا نکردم بلکه در میان چشمش مى چرخانیدم ! وقـتـیکه خـبر شکست سپاه به مختار رسید سر در گوش عبدالرحمان بن ابى عمیر نهاد و گـفـت : به خـدا سوگـند بردگـان و مـوالى به اندازه اى کشته شدند که هیچ سابقه نداشتـه است سپـس گـفـت : ابن شمـیط کشتـه شد، و ابن کامل کشته شد، فلان و فلان ... کشته شدند. افرادى را نام برد که یک نفر از آنها در میدان جنگ از یک لشگر بهتر بودند!! عبدالرحمان گفت : در حقیقت مصیبت بزرگى است ؛ مختار پاسخ داد: از مرگ چاره نیست ، خیلى دلم مى خواهد مانند ابن شمیط بمیرم . این وقت فهمیدم اگر مختار پیشرفت نکند آنقدر مى جنگد تا کشته شود! مختار وارد جنگ مى شود مختار خبر شد که مصعب و سپاهیانش از طریق شط به طرف کوفه مى آیند با جمعى رفت و آب شط را در نهرهاى فـرعـى انداخـت تـا آنکه آب شط قطع شد و کشتیهاى ایشان به گل نشست ، ایشان از کشتى خارج شدند و بر اسبها سوار و عازم کوفه گردیدند. مختار که دید از این نقشه هم نتیجه اى نگرفت در حروراء سر راه مصعب توقف کرد و آن جا را لشگرگاه قرار داد مصعب رسید و در مقابل مختار صف آرایى نمود. مـخـتـار در مقابل هر یک از قبائل پنجگانه بصره مردى از یاران خود را فرستاد، سعید بن مـنقـذ که رئیس مـیسره سپـاه مـخـتـار بود در مـقـابل قـبیله بکر بن وائل فرستاد که رئیس ایشان مالک بن مسمع بکرى بود. عـبدالرحمـان بن شریح شبامـى را که رئیس بیت المـال مـخـتـار بود بسوى مـالک بن مـنذر رئیس قـبیله عـبد قـیس گسیل داشت . عبدالله بن جعده را براى قیس بن هیثم رئیس قبیله عالیه تعیین کرد. مـسافـربن سعـیدبن نمران را بسوى زیاد بن عمرو عتکى رئیس ازد روانه کرد سلیم بن یزید کندى که فرمانده میمنه سپاه بود با احنف بن قیس رئیس بنى تمیم روبرو شد. و سائب بن مـالک اشعـرى را در مـقابل محمدبن اشعث که رئیس کوفیان بود که به مصعب پیوسته بودند، قرار داد. و خود مختار در میان بقیه اصحاب و سپاهیان کوفه قرار گرفت . جنگ شروع شد و هر کس با رقـیب و شخـص مـخـالف و مقابل خود به جنگ پرداخت . عبدالرحمان بن شریح و سعید بن منقذ که فرمانده میسره مختار بودند با سپاهیان خود به دو قبیله عبد قیس و بکر بن وائل حمله کردند و جنگ سختى نمودند، و عبدالرحمان و سعید دو فـرمـانده مـخـتـار گـاهى با هم مـى جنگیدند و گاهى یکى به جنگ مى پرداخت و دیگرى استراحت مى کرد تا آنها برمى گشتند دسته دیگر حمله مى کردند. مصعب دید که قبیله هاى عبد قیس و بکر بن وائل سخت به زحمت افتاده اند. مـهلب را گفت : چه انتظار مى کشى مگر نمى بینى که این دو قبیله چه مى کشند؟ با یاران خود حمله کن ، مهلب گفت : در انتظار فرصت هستم . مـخـتـار عـبدالله بن جعده را فرمان داد تا به جمعیتى که روبرویش قرار دارند حمله کند عـبدالله حمله سختى نمود دو لشگریان مصعب و قبیله عالیه را چنان مجبور به عقب نشینى کرد که تـا جایگاه مصعب تبدیل به میدان جنگ شد، مصعب که مرد شجاعى بود و از فرار ننگ داشت زانو بر زمین نهاد و شروع به تیراندازى نمود و سپاهیان نیز همراه وى ساعتى جنگیدند تا آنکه عبدالله و سپاهیانش بجاى خود برگشتند. این وقـت مـصعـب به سراغ مهلب که ریاست دو خمس از اخماس بصره را به عهده داشت که پـرجمعیت ترین و مجهزترین اخماس و قبایل بصره بودند فرستاد و گفت : بى پدر تا کى انتظار مى کشى ؟ مـهلب اندکى تاءمل کرد و آنگاه به سپاهیان خود گفت : تمام سپاهیان امروز مى جنگیدند و شما استراحت کردید و آنها هم خوب به میدان آمدند اکنون نوبت شما است حمله کنید و صبر را پـیشه نمائید؟ حمله سختى بر سپاه مختار کردند و آنان را سخت در منگنه گذاشتند، این وقت کسانیکه واقعا به خونخواهى امام علیه السلام مى جنگیدند تحریک شدند! عبدالله بن عمرو نهدى که از یاران على علیه السلام بود و در صفین در رکاب آن حضرت شرکت داشت ، سر به آسمان نمود و گفت : پروردگار امروز به همان نیت مى جنگم که در لیله خـمـیس در صفین جنگیدم ، خدایا از کردار مردم بصره بیزارم ، سپس حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته گردید. مـالک بن عمرو که فرمانده پیادگان بود مشغول جنگ شد اسبش را آوردند سوار شد و به جنگ پرداخت ، تا آنکه سپاه مختار سخت از هم پاشیدند به خود گفت : سوارى را مى خواهم چـه کنم ، به خـدا قـسم در اینجا کشته شوم بهتر از آن است که در خانه ام کشته گردم فـریاد کشید: صاحبان بصیرت کجایند، آنانکه صبر و تحمل را پیشه نمودند کجایند؟ با این اعلان در حدود پنجاه نفر گردش جمع شدند، نزدیک غـروب بود که بر سپـاه مـحمد اشعث حمله کردند، دو نیرو با تمام قوا مى کوشیدند تا آنکه شب فـرا رسید و جنگ متارکه گردید محمد اشعث و مالک را در یک جا کشته یافتند، سپس چهار نفر را احتمال دادند که محمد اشعث را کشته باشد. سعید بن منقذ با جمعى از قبیله اش که در حدود هفتاد نفر بودند شروع به جنگ نمودند تا همه کشته شدند. سلیم بن یزید کندى با نود نفر از بستگانش به جنگ پرداختند و آنقدر جنگیدند تا سلیم کشته شد و یارانش پراکنده شدند. مختار خود در جلو کوچه شبث مشغول جنگ شد و تصمیم گرفت از آن نقطه حرکت نکند تا جنگ به نفع یک طرف پایان پذیرد تمام شب را تا صبح جنگیدند و افراد زیادى از یارانش کشته شدند مخصوصا افراد بسیارى از حافظان و قاریان قرآن در آن شب کشته شدند و اکثـر سپـاهیانش از اطرافش پراکنده گردیدند، مخصوصا قبیله همدان سخت پافشارى کردند تـا بالاخـره دیدند کارى از پیش نمى برند به مختار پیشنهاد کردند که جمعیت رفته اند چه خوب است شما هم به قصر پناه ببرید. به ناچار از جنگ دست کشیده و وارد قصر حکومتى شدند. مختار در قصر محصور مى گردد چون روز بر آمد مصعب با بصریان و کوفیان که به او پیوسته بودند به طرف سبخه رفـتـند، مهلب را در آنجا بدید مهلب گفت : چه پیروزى شیرینى است اگر محمد بن اشعث کشتـه نشده بود، مصعب گفت : راست است ، همینطور است که مى گوئى ، چون به سنجه رسیدند راهها را بستند و از رسیدن آب و طعام به قصر جلوگیرى کردند. مـصعـب سران سپـاه خود را در میادین و کوچه هاى کوفه پخش و هر نقطه اى را به یکنفر سپرد، مختار و کسانى که با او در قصر بودند گاهگاهى بیرون مى آمدند و مختصر جنگى مـى کردند ولى چـون بسیار ضعیف شده بودند دوباره بقصر برمى گشتند بعضى از زنانیکه شوهرانشان با مختار در قصر بسر مى بردند به بهانه رفتن مسجد و یا دیدار دوستـانشان مختصر آب و نانى به ایشان مى رسانیدند تا آنکه مهلب که مرد کار آزموده اى بود از حیله آنان آگاه شد و زنان را نیز مانع گردید. مـخـتـار دستـور داد مـقـدارى عـسل در چـاهیکه در مـیان قـصر بود بریزند تـا آب چـاه قابل آشامیدن گردد. مختار با کسانى که در قصر بودند به مشورت پرداخت که چه مى توان کرد؟ آنان نظر دادند که از مـصعـب براى خود امان بگیریم به سپاهیان پیشنهاد کردند که اگر تسلیم بشویم به مـا امـان مى دهید؟ آنها گفتند: تسلیم بشوید تا نظر خودمان را درباره شما پیاده کنیم . مختار گفت : هرگز بحکم ایشان راضى نمى شوم و هر یک از شما که به حکم آنان تن در دهد او را بخـوارى مـى کشند، ولى اگر بجنگیم تا کشته شویم مرگ با افتخار را درک کرده ایم و اگر شما هم جز این را اختیار کنید پشیمان مى شوید زیرا پس از آنکه بر شما دست یافتند هر یک از شما را به عنوان اینکه کسى را کشته اید صاحبان خون از شما انتقام خـواهند گـرفـت و پـیش بینى مختار کاملا درست از آب در آمد زیرا تمام کسانیکه تسلیم بحکم سپاه بصره شدند دست بسته کشته شدند و یک نفر از ایشان جان در نبرد.مختار کشته مى شودمختار که از همراهیان خود احساس ضعف و زبونى نمود شخصا تصمیم بر خروج گرفت ، نزد همسرش ام ثابت فرستاد تا مقدارى عطریات برایش بفرستد، طیب فراوانى برایش فـرستـاد، مـخـتـار غـسل کرد و حنوط نمود و سپس طیب را بر سر و صورت خود، مالید با نوزده نفر از قصر خارج شد که از جمله سائب بن مالک بود که هنگام مسافرت او را بجاى خود حکومت مى داد. سائب را گفت : نظر تو درباره ما چیست ؟ سائب گفت : راءى شما چیست ؟ مـخـتـار اظهار داشت : من یکى از رجال عربم ، ابن زبیر حجاز را متصرف شده ، و ابن نجده یمامه و مروان شام را در اختیار گرفت و من این شهرها را به چنگ آوردم جز اینکه من در مقام انتـقـام و خـونخـواهى خـاندان پـیغـمـبر بر آمـدم عـده اى را به جرم قتل آنجناب کشتم لذا بر من شوریدند وگرنه از ایشان کمتر نبودم ، لذا اگر نیّت پاکى ندارى از حیثیت و شرافت خود دفاع کن و در این راه بجنگ ؟ سائب گفت : انا للّه و انا الیه راجعون چرا در راه پیشرفت همین هدف نجنگم و در راه حیثیتم بجنگم . مـخـتار از قصر خارج شد و به سپاه مصعب پیشنهاد کرد آیا به ما امان مى دهید؟ گفتند امان مـى دهیم تـا مـا هر چه صلاح دیدیم با شما رفتار کنیم ، مختار گفت : هرگز راضى به حکم شما نخواهم شد، شروع به جنگ نمود آنقدر جنگید تا کشته شد. مـى گـویند مـخـتـار در مـحل زیتـونیها کشته شد و دو برادر بنام طرفه و طراف او را کشتند. رفتار مصعب با تسلیم شدگان چـون کسانى را که در قصر متحصن بودند بر مصعب عرضه شدند عبدالرحمان پسر محمد اشعـث و دیگـران پـیشنهاد کردند که تمام آنها را که جمعیت زیادى بودند از دم شمشیر بگـذرانند، بجیربن عبدالله مسلمى که از جمله موالیان بود مصعب را گفت : خدا ما را به اسارت و تـو را به عفو و گذشت امتحان مى کند که در یکى خوشنودى و در دیگرى خشم پروردگار است ، هر که عفو کند خدا نیز از او در گذرد، و هر که عقوبت کند ایمن نیست که از او قـصاص کنند، سپـس گـفـت : پـسر زبیر؛ مـا اهل قبله شما و همکیش شمائیم ترک و دیلم نیستیم ، مخالفت ما با همشهریانمان خارج از یکى از دو صورت نیست یا مـا اشتـباه کرده ایم یا ایشان ، و در هر حال وضع ما مانند مردم بصره است که مدتى با هم جنگیدند و سپس متحد شدند شما هم که اکنون پیروز شده اید گذشت کنید و جوانمردى نشان دهید؟ بجیر باندازه اى از این سخنان گفت : که مصعب و همراهانش نرم شدند و تصمیم بر گذشت گرفت . ولى عبدالرحمان اشعث گفت : مصعب ؛ اگر مى خواهى ایشان را آزاد کنى پس از ما دست بکش و انتظار نداشته باش یا ما را باید داشته باشى یا آنان را وگرنه میان ما و آنها آشتى پـذیر نیست . مـحمد بن عبدالرحمان بن سعید همدانى گفت : پدرم و پانصد نفر از قبیله همـدان کشتـه شده اند که همه آنها بزرگان شهر و قبیله بودند، آنها را آزاد مى کنى و حال آنکه هنوز خونهاى ما در درون ما مى جوشد، یا ما یا آنها! بلکه هر قبیله و خاندانى که در مبارزات با مختار کشته داده بودند سخنانى از این مقوله گـفـتـند و تقاضاى کشتن آنها را کردند، مصعب که چنین دید دستور کشتن آنها را داد و گفت : تمام آن جمعیت را گردن بزنند. ایشان دستـجمـعـى فریاد کشیدند که پسر زبیر ما را مکش که به ما احتیاج خواهى داشت فـردا که لشگـر شام به جنگ شما آیند ما را پیشاپیش سپاه بفرست اگر کشته شویم مـقـصودت حاصل شده و علاوه که ما کشته نشویم مگر آنکه جمعیت ایشان را در هم بشکنیم و اگر پیروز شویم باز هم به نفع تو و همراهان تو است . لیکن مصعب بجهت رضایت و خوشنودى دیگران همه را از دم شمشیر گذرانید! و چـون خـواستـند بجیر را بکشند گفت : پس این خواهش مرا بپذیرید که مرا در کنار این افـراد نکشید زیرا به ایشان پیشنهاد کردم تسلیم نشوید بلکه مردانه بجنگید تا کشته شوید آنها پـیشنهاد مـرا نپـذیرفـتـند لذا نمـى خـواهم خـون مـن داخل خون چنین افراد بى اراده اى گردد. مـسافر پسر سعید بن نمران گفت : مصعب ؛ جواب خدا را چه خواهى گفت هنگامى که بر او وارد گـردى که یک جمـعـیت انبوهى که اختیار خود را بدست تو سپردند کشتى با اینکه فرموده است جز در مقام انتقام و قصاص کسى را نکشید، اگر یک عده از ما جنگیده و افرادى را کشتـه اند لیکن یک عـده دیگـرى هستند که در هیچ جنگى شرکت نداشته اند بلکه در کوهپـایه و دهات بوده اند که مشغول جمع آورى مالیات بودند و راهها را امن مى کردند، بسخنان مسافر هم گوش ندادند. سپـس گفت : خوار و زشت کند روى کسانى را که با ایشان گفتم : از یکى از کوچه ها حمله کنیم و جمعیت را متفرق ساخته و بقوم و قبیله خود ملحق گردیم حرف مرا نشنیدند. رفتار مصعب با زنان مختار پـس از آنکه مـصعـب از کشتن اسیران فارغ شد، زنان مختار را احضار کرد، ام ثابت دختر سمرة بن جندب را گفت : عقیده ات درباره مختار چیست ؟ ام ثابت گفت : من آنچه را مى گویم که تو بگوئى . مصعب او را آزاد کرد. عمره دختر نعمان بن بشیر انصارى را گفت : تو چه میگوئى ؟ عمره گفت : او بنده صالح خـدا بود، مـصعب این زن را زندان کرد و به برادرش عبدالله زبیر به دروغ نوشت ، این زن را عقیده آنست که مختار پیغمبر بوده است . عـبدالله در پـاسخش نوشت : که او را بکش ، مصعب این زن را به شخصى بنام مطر سپرد تـا او را بکشد این نانجیب با سه ضربت شمشیر او را کشت ، کشته شدن این زن عاطفه افـراد را تـحریک کرد و زبان به اعـتـراض بر مصعب گشودند و شعراء در این زمینه اشعـارى سرودند که از جمله عمربن ابى ربیعه قرشى اشعارى گفت که از آنها ابیات زیر است : انّ من اعجب العجائب عندى قتل بیضاء حرّة عطبول قتلت هکذا على غیر جرم انّ للّه درّها من قنیل کتب القتل و القتال علینا و على المحصنات جرّ الذیول همانا شگفترین شگفتیها نزد من کشتن زن سفید چهره آزاده زیباى گردن کشیده است که بدون گناه کشته شد و خدا او را از میان کشته ها خیرش دهد. همانا کشتنت و کشته شدن بر ما و بر زنان پاک دامن واجب گشته است. منبع: تابناک [ جمعه 89/12/20 ] [ 11:19 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
سلام پیامی برای ما در بیانات رهبر عزیز انقلاب برای رفع بداخلاقیها اگر بشنویم و گوشمان بسته نباشه: بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرىبسماللَّهالرّحمنالرّحیم خیلى خوشامدید آقایان محترم و خبرگان عالىشأن امت. و تشکر میکنم از زحمات برادران عزیز، آقایان محترم؛ چه در ضمنِ این اجلاس جارى، و چه در طول سال در کمیسیونهاى مربوط، که آقایان در آنجا حضور دارید و زحماتى که کشیده میشود. و شما را دعا میکنیم. خداوند انشاءاللَّه از شما قبول کند و توفیق و تسدید بفرماید. از همهى آقایان تشکر میکنیم؛ بخصوص از جناب آقاى هاشمى رفسنجانى، براى اینکه در این اجلاس، انتظار خصمانهاى را که دشمنان داشتند، خنثى کردند. آنها انتظار داشتند که بین خبرگان امت اختلاف بیفتد؛ رقابتها به صورت رقابتهاى متعارف دنیاى مادى در بیاید و مسابقهى در خدمت، تبدیل بشود به رقابت منفىِ در تصرف مراکز و جایگاهها؛ که این بحمداللَّه نشد. خب، از جناب آقاى هاشمى انتظار هم همین بود؛ با توجه به سابقهى عقل و احساس مسئولیتى که در ایشان همیشه ما مشاهده کردیم. و آنچه که انتخاب هم کردید آقایان! انتخاب بجا و بحقى بود. جناب آقاى مهدوى شخصیت برجسته و بارزى هستند؛ هم در عالم روحانیت، هم در عالم سیاست، هم در مسائل جارى کشور، در مسائل حوزه و دانشگاه، از اول انقلاب تا امروز. آنچه اتفاق افتاد، انشاءاللَّه به برکت اخلاص آقایان و اخلاص شماها و عقل و تدبیرى که انسان در رفتارها و گفتارها مشاهده میکند، به خیر اسلام و مسلمین خواهد بود؛ انتظار هم همین است. شرائط امروز کشور، به ملاحظهى مسائل منطقه، شرائط بسیار مهم و حساسى است. مسائل منطقه، مسائلى است که ابعاد آن از متعارف مسائل جارى بکلى بیرون است. آنچه دارد اتفاق مىافتد، خیلى ابعاد عظیمى دارد. حالا دشمنان، سوءاستفادهکنان، فرصتطلبان بینالمللى و مستکبران چه میخواهند و چه خواهند کرد، بحث دیگرى است. آنچه اتفاق افتاده، دو شاخصهى بسیار مهم دارد، که این دو شاخصه مورد آرزوى همهى مسلمانان صادق و اندیشههاى والا در انقلاب اسلامى، در جمهورى اسلامى و در سایر نقاط عالم بوده است. این دو اتفاق، یکى حضور مردمى است، یکى شعار اسلام. این دو چیز، خیلى مهم است. حضور مردمى معنایش این است که ملتها با تن خودشان، با حضور شخصى خودشان در میدانهاى مبارزه حاضر شوند و خطرات را تحمل کنند؛ مثل آن چیزى که در ایران اتفاق افتاد. وقتى این شد، هیچ قدرتى در مقابل این نمیتواند بایستد؛ حالا آمریکا و اینها که سهلند. اگر همهى قدرتهاى عالم هم دست به یکى شوند، در مقابل ملتى که با همهى وجود وارد میدان شده است، نمیتوانند مقاومت کنند، ایستادگى کنند. البته میزنند، میکُشند، خونریزى میکنند، اما مغلوب میشوند. همان طور که امام در آن سالها فرمودند، خون بر شمشیر فائق خواهد آمد، پیروز خواهد شد. این اتفاق افتاده است. مردم با جسم خودشان، با وجود خودشان وارد میدان شدهاند؛ نماینده نفرستادند، به حرف اکتفاء نکردند؛ آن هم نه در یک کشور، در چندین کشور؛ که زمینهى آن در کشورهاى دیگر هم وجود دارد. این یک نکته است که خیلى مهم است. جز دست قدرت الهى، کسى قادر نیست یک چنین وضعى را به وجود بیاورد. زمینهها فراهم میشود، افراد نقش ایفاء میکنند - در اینها شکى نیست - اما این دست قدرت خداوند است که مالک دلهاست؛ که «قلب المرء بین اصبعى الرّحمن». خداى متعال است که دلها را عازم میکند، جازم میکند، ارادهها را بسیج میکند و این اتفاق مىافتد. در این حوادث، دست قدرت خداوند محسوس است. چون دست قدرت الهى هست، بنابراین پیروزى هم در آن قطعى است. نکتهى دوم در اینها، مسئلهى شعار اسلام است. خب، در این کشورها و در دیگر کشورهاى اسلامى، مردم، مردم مسلمانى هستند، جزو امت اسلامند. حتّى در آنجاهائى هم که مظاهر اسلامى محدود بوده است، همراه با فشار بوده است، مردم مؤمنند، مسلمند و اسلام ریشه دارد؛ این هم از خصوصیات اسلام است. در کشورهائى که مارکسیستها هفتاد سال با همهى توان سعى کرده بودند اسلامزدائى کنند، بمجرد اینکه رژیم کمونیستى شوروى ساقط شد، مردم بیرون آمدند؛ جوانهائى که دورهى اسلام را اصلاً درک هم نکرده بودند، شعار اسلام دادند. این، یک خصوصیت مربوط به عمق اسلام است در دلها. در اینجاها هم همین جور است. البته انگیزههائى وجود داشت، الان هم وجود دارد - انگیزههاى لیبرالیستى، شاید به نحو ضعیفترى انگیزههاى سوسیالیستى، قومیتگرائى یا امثال اینها - لیکن بدنهى مردم، مسلمانند و شعارها اسلامى است؛ بخصوص در کشورى مثل مصر که آنجا اسلام خیلى عریق است، عمیق است، قرآن آنجا حاکم است، محبت اهلبیت آنجا حاکم است. بنابراین، این حادثه، حادثهى عجیبى است که دارد اتفاق مىافتد. هنوز هم این حادثه در اول راه است. خب، ما حالا به عنوان جمهورى اسلامى، و ما تعداد موجود در اینجا به عنوان مسئولانى از جمهورى اسلامى، و همچنین دیگر مسئولان، وظائفى داریم؛ بایستى به این وظائف توجه کنیم و از این مقطع زمانى آسان نگذریم. یکى از چیزهائى که بلاشک در این حوادث مؤثر بود، الگوسازى و گفتمانسازى انقلاب اسلامى بود. انقلاب اسلامى براى مسلمانها الگو شد؛ اولاً با پیدایش خود، بعد با تشکیل موفق نظام جمهورى اسلامى که توانست یک نظامى را با یک قانون اساسىِ کامل ارائه کند و آن را به کرسى بنشاند و تحقق ببخشد، و بعد ماندگارى این نظام در طول سى و دو سال که نتوانند به او ضربه بزنند، و بعد استحکام و تقویت هرچه بیشتر این نظام - که نظام جمهورى اسلامى امروز از لحاظ عمق و ریشه، قابل مقایسهى با ده سال پیش، بیست سال پیش و سى سال پیش نیست - و بعد پیشرفتهاى گوناگون در این نظام، که پیشرفت علمى، پیشرفت فناورى و صنعتى، پیشرفتهاى اجتماعى گوناگون، پخته شدن افکار، پدید آمدن افکار نو، حرکت عظیم علمى در کشور و فعالیتهاى گوناگون است. عمرانهائى که در این کشور شده است، در مواردى کشور را به درجهى چند کشور معدود دنیا درآورده است. اینها همه حوادثى است که اتفاق افتاده است. اینها براى ملتهاى مسلمان چیزهاى محسوسى است؛ اینها را مىبینند، مشاهده میکنند. این انقلاب آمد، نظام درست کرد، این نظام باقى ماند، روزبهروز قوىتر شد، روزبهروز هم پیشرفتهتر شد؛ این میشود الگو. این الگوسازى یک گفتمانى را به وجود مىآورد که آن، گفتمان هویت اسلامى و عزت اسلامى است. امروز در بین ملتهاى دنیا، احساس هویت اسلامى، قابل مقایسهى با سى سال قبل نیست؛ احساس عزت اسلامى و مطالبهى این عزت، امروز قابل مقایسهى با گذشته نیست. این، اتفاق افتاده است. خب، طبعاً نتائجش این است که جبههى مخالف و جبههى مقابل شکست میخورد. مستبدینِ فاسدِ وابستهاى در یک جاهائى در رأس کار بودند. خداى متعال وعده کرده است: «سیصیب الّذین اجرموا صغار عند اللَّه و عذاب شدید بما کانوا یمکرون».(1) مکرشان فایدهاى براى آنها ندارد، بلکه به خاطر همین مکر، خداى متعال ذلت و خاکنشینى را بر اینها تحمیل میکند. این اتفاق افتاده است، این شده است، این جلوى چشم ماست. این هم یکى دیگر از آن مواردى است که ما آیات الهى قرآن را در مقابل چشم خودمان تجربهاش را مشاهده کردیم؛ که این مال زمان ماست، این خیلى باارزش است. آنچه را که خداى متعال در قرآن وعده داده است، ما داریم اینها را جلوى چشم خودمان، در تجربیات خودمان مشاهده میکنیم. بخش مهمى از تبلیغات ضد جمهورى اسلامى، ناظر به همین جهت است؛ ناظر به این است که الگوسازى نشود؛ در چشم ملتهاى مسلمان، جمهورى اسلامى به صورت یک الگوى موفق درنیاید. به نظر من این نکتهى بسیار مهمى است که همهى ما باید به آن توجه کنیم. سعى دشمنان این است که جمهورى اسلامى به شکل یک الگوى موفق در چشم ملتها جلوه نکند؛ چون وقتى الگو پیدا شد، مردم به سمت آن حرکت میکنند؛ وقتى توفیق این الگو دانسته شد، مردم تشویق میشوند. یکى از نویسندههاى مصرى در پنجاه سال قبل، شصت سال قبل در یک کتابى نوشته است که اگر ما بتوانیم یک نقطهى از دنیا را با یک حکومت اسلامى اداره کنیم، از هزاران کتاب و تبلیغ براى پیشرفت اسلام این مؤثرتر است. راست میگوید. با اینکه الگوى ما از لحاظ انطباق با اسلام، آنجور که ما میخواهیم، نیست - خب، ما متأسفانه با شکل مطلوبِ تحقق اسلام خیلى فاصله داریم - اما همان اندازهاى که توانستیم، توفیق پیدا کردیم، اسلام را وارد جامعه و زندگىمان کردیم، آثارش را داریم مشاهده میکنیم، عزتش را مىبینیم، قدرتش را مىبینیم، پیشرفتش را مىبینیم، استقلالش را مىبینیم؛ این را مردم دارند مشاهده میکنند. پس آنها میخواهند این الگوسازى نشود؛ لذاست که سعى میکنند الگو را در چشم مخاطبان خراب کنند. یکى از کارهائى که از اول انقلاب تا حالا انجام گرفته، این است. اگر ضعفى داریم، آن ضعف را در چشمها بزرگ میکنند؛ اگر ضعفى نداریم، آن را بدروغ به ما نسبت میدهند؛ این را باید توجه داشته باشیم. یکى از کارهاى اساسى دشمن در تبلیغات ضد جمهورى اسلامى، ناظر به این معناست و همهى تلاش هم براى این است. خب، در تضعیف این الگو، دو عامل به یکدیگر کمک میکنند: یک عامل، عامل درونى است؛ نقصهائى که وجود دارد. کوتاهىهاى ما، کمکارىهاى ما، تنبلىهاى ما، مبتلاشدن ما به چیزهائى که مضر به حرکت است - مثل اختلافها، مثل کارهاى خلاف گوناگون، میل به دنیا پیدا کردنها، به سمت دنیا کشیدهشدنها، قدرتطلبىها، بىسیاستىها و از این قبیل چیزها - اینها چیزهائى است که ناشى از وجود ماست، ما داریم این نقصها را ایجاد میکنیم. این عامل درونى، به این الگو صدمه میزند. عامل دیگر، مربوط به دشمن است؛ که همینى که ما داریم، این را صد برابر بزرگ میکنند و به چشم دیگران میکشانند؛ عیبهائى هم که نداریم، به ما نسبت میدهند. خب، حالا ما چه کار کنیم؟ اول باید به آن چیزهاى درونىِ خودمان بپردازیم. اول بایستى به آن چیزى که تقصیر خود ماست، کوتاهى خود ماست، بپردازیم. اگر این را درست کردیم، خداى متعال آن دومى را هم کفاف خواهد کرد؛ یعنى خداى متعال تبلیغ دشمن را هم خنثى خواهد کرد. در این «مناجات الشّاکین» که منسوب به حضرت سجاد (سلام اللَّه علیه) است، اولین شکایت این بزرگوار، شکایت از خودش است: «الهى الیک اشکو نفسا بالسّوء امّارة و الى الخطیئة مبادرة». بعد که مبالغى از خود شکایت میکند، آن وقت عرض میکند: «الهى اشکو الیک عدوّا یضلّنى». اول شکایت از خودمان، بعد شکایت از دشمن. باید این را مراقبت کنید. خب، حالا کى مراقبت کند؟ چگونه مراقبت کنیم؟ جوابش این است که در درجهى اول، مسئولان و زبدگان و برجستگان و روشنفکران و دانشمندان و علما و کسانى که محیطِ تأثیر دارند، از رفتارهاى خودشان مراقبت کنند. همان طور که عرض کردیم، قدرتطلبى است، دنیاطلبى است، دنبال اختلاف رفتن است، جنجال درست کردن است، خلاف اخلاق حرکت کردن است؛ که من در اینجا میخواهم روى این مسئلهى خلاف اخلاق حرکت کردن تکیه کنم. فضاى اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکى از آن چیزهائى است که اسلام مانع از آن است؛ نباید این اتفاق بیفتد. فضاى هتک حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سیاسى است. انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالى ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و این چیزها. همه هم در این زمینه مسئولند. این کار علاوه بر اینکه فضا را آشفته میکند و اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد - که امروز احتیاج به این آرامش هست - خداى متعال را هم از ما خشمگین میکند. من میخواهم این پیامى باشد به همهى آن کسانى که یا حرف میزنند، یا مینویسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهى اینها بدانند، کارى که میکنند، کار درستى نیست. مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسى غلط یا یک فکر دینى غلط را محکوم کردن، یک حرف است، مبتلا شدن به این امرِ خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سیاسى، یک حرف دیگر است؛ ما این دومى را به طور کامل و قاطع نفى میکنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد. متأسفانه بعضى این کار را میکنند. من بخصوص به جوانها توصیه میکنم. بعضى از این جوانها بلاشک مردمان بااخلاص و مؤمن و خوبى هم هستند، اما خیال میکنند این وظیفه است؛ نه، من عرض میکنم این خلاف وظیفه است، عکس این وظیفه است. البته از نفوذها، از اغواهاى شیطانى دشمنان، از دخالتهاى دشمنان هم نباید غفلت کرد. همان طور که امام بارها میفرمودند، گاهى اینجور افراد وارد اجتماعات پرشور و مؤمن و مخلص میشوند و آنها را به یک سمتى و یک حرکتى میکشانند؛ از این هم نباید غفلت کرد؛ هم غفلتهاى ناشى از احساساتى شدن، هم ناشى از ندیدن دستهاى دشمن. بنابراین من بخصوص از جوانها میخواهم که نگذارند این فضاى غیبت و تهمت و فحاشى و هتاکى و شکستن حرمتها ادامه پیدا کند. وقتى که ادامه پیدا کرد، طبعاً همان طور سرایت هم میکند - مثل بیمارى مسرى - ناگهان مىبینید مثلاً در نمازهاى جمعه که محل خشوع و ذکر و توجه است، یک چنین چیزهائى گاهى احیاناً دیده میشود، که غلط اندر غلط است. انسان اگر چنانچه آن خطیب نماز جمعه را قبول ندارد، خب، اصلاً پاى خطبهاش نمىنشیند، به او اقتداء هم نمیکند، مىآید بیرون. یا حتّى گاهى اوقات در درسها، در محیطهاى علمى و درسى از این چیزها دیده میشود؛ که اینها غلط است، مضر است و مخالف مصلحت انقلاب است؛ اینها همان ضربه زدن و شکاف ایجاد کردن و تَرکدار کردن هیئت عظیم و شفاف و باشکوه نظام اسلامى است که دارد با قدرت حرکت میکند و پیش میرود. من به بزرگان هم نصیحتى بکنم. این نصیحت به جوانها بود، پیرها هم محتاج نصیحتند؛ آنها هم باید توجه کنند. مواضع درست گرفتن، حرف درست زدن، تحت تأثیر خبرهاى دروغ قرار نگرفتن، این هم وظیفه است. هزاران نفر در نظام اسلامى دارند محض رضاى خدا زحمت میکشند و تلاش میکنند و شب و روز خودشان را میکُشند، براى اینکه طبق حرکت اسلامى یک کارى انجام بگیرد، نظام اداره شود، وظائفِ بسیار سنگین انجام بگیرد؛ اما انسان یک خبر دروغى را بشنود، بنا کند همهى اینها را زیر سؤال بردن - مسئولین دولتى را، دیگران را، دیگران را - این هم مصلحت نیست، این هم خلاف است. هم جوانها باید مراقبت کنند، هم پیرها باید مراقبت کنند. ما، هم در جوانىمان احتیاج به نصیحت داریم، هم حالا که پیر شدیم، احتیاج به نصیحت داریم. امیدواریم خداوند متعال انشاءاللَّه به همهى ما کمک کند تا بتوانیم این الگوى موفق و باشکوه و بسیار باعظمت را - که نظام جمهورى اسلامى است - حفظ کنیم و این را انشاءاللَّه همین طور به نسلهاى آینده بسپاریم و از این جهت پیش خداى متعال سرافراز باشیم. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته 1) انعام: 124 [ جمعه 89/12/20 ] [ 11:5 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
سلام آیا همان وعده در حجاز در حال تحققه?!: مردم در شهرهای قطیف، دمام، احساء و ریاض به خیابانها آمده و تظاهرات اعتراضی خود را شروع کردهاند. وجود تهدیدهای چند روز اخیر مقامات سعودی در قلع و قمع مردم عربستان، آنها به خیابانها آمده و با انبوه نیروهای امنیتی مواجه شدند... وی دعوت مسئولان سعودی به گفتگو در سایه تهدید وزیر امور خارجه عربستان به قطع انگشتان تظاهرات کنندگان و دعوت دیگر مسئولان به شکستن جمجمه معترضان را دعوتی مسخره آمیز برای گفتگو دانست و گفت
سرویس بین الملل ـ همزمان با جمعه خشم در عربستان، مردم این کشور در شهرهای مختلف به خیابانها ریختند تا علیرغم تدابیر شدید امنیتی و تهدیدهای صورت گرفته توسط سران آلسعود، اعتراض خود را نسبت به خفقان موجود در این کشور اعلام کنند.
به گزارش «تابناک»، بر اساس گزارش خبرگزاری ها، مردم در شهرهای قطیف، دمام، احساء و ریاض به خیابانها آمده و تظاهرات اعتراضی خود را شروع کردهاند. شاهدان عینی در این شهرها اعلام کردهاند با وجود تهدیدهای چند روز اخیر مقامات سعودی در قلع و قمع مردم عربستان، آنها به خیابانها آمده و با انبوه نیروهای امنیتی مواجه شدند. بر اساس خبرهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، بالگردهای نظامی بر فراز شهرهای قطیف، دمام و ریاض در حال پرواز است و در این شهرها حالت فوقالعاده برخوردار است. از شهر العوامیه در نزدیکی قطیف نیز گزارش میشود که مردم در حال تظاهرات آرام هستند و هنوز ماموران امنیتی به آنها حمله نکردهاند. مردم عربستان که از ظلم و اجحاف یکصدساله خاندان آل سعود به تنگ آمدهاند خواستار داشتن زندگی شرافتمندانه، مشارکت در سرنوشت سیاسی خود و همچنین آزادی زندانیان در بند هستند. در همین حال «العالم» گزارش داد، در پی یورش روز پنجشنبه نیروهای امنیتی سعودی و تیراندازی مستقیم آنها به سمت شهروندان که چند زخمی بر جای گذاشت، سازمان دیدهبان حقوق بشر خواستار برخورد مسالمت آمیز با اعتراضات مردمی شد. گفته میشود مقامات سعودی از گسترش اعتراضات هراسان شدهاند و از انواع راهها برای ترساندن مردم استفاده میکنند. مخالفان آل سعود و شهروندان این کشور بر این باور هستند ترس مردم ریخته و آنها دیر یا زود به خواستههای خود میرسند و سرکوبهای صورت گرفته نیز تنها پایههای لرزان خاندان حاکم را سستتر خواهد کرد. یک شخصیت سیاسی مخالف با رژیم آل سعود درباره استفاده از خشونت علیه مردم معترض این کشور هشدار داد و تاکید کرد که چنین اقدامی به فروپاشی کامل این رژیم منجر خواهد شد. «فواد ابراهیم» در گفتگو با شبکه خبری «العالم» اظهار داشت: اقدام مسئولان سعودی در منتقل کردن زخمی های اعتراضات شهر القطیف در شرق عربستان از بیمارستان عمومی به بیمارستانی نظامی نشانهای منفی و بسیار خطرناک است و بیانگر قصد دستگاه حاکمه برای پاک کردن آثار جنایت خود به شمار می رود و تاکید دارد که این دستگاه حاکمه می خواهد به جهان ثابت کند که قادر به کنترل اوضاع داخلی خود هست و هیچ اقدام اعتراضی یا مطالبات مسالمت آمیز در عربستان وجود ندارد. ابراهیم گفت: پیام رژیم روشن است، یعنی از خشونت علیه تظاهرات کنندگان در امروز استفاده خواهد کرد اما درمقابل مردم نیز مصرانه بر حضور گسترده در خیابانها برای شرکت در تظاهرات تاکید می کنند. وی افزود: حکومت عربستان در اشتباه به سرمی برد اگر فکر می کند که با استفاده از زور خواهد توانست جلوی مردم را در برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز و مطالبه حقوق مشروع خود بگیرد. این شخصیت سیاسی مخالف گفت: حکومت عربستان امروز تلاش می کند که مسائل مذهبی و طائفهای را پیش کشیده و القا کند که اختلاف بین حکومت و شیعیان است، اما همه مردم اعم از شیعه و سنی امروز مصمم به حضور در خیابانها و قیام علیه این رژیم هستند که سیاست تبعیض آمیز را درقبال همه اقشار ملت اعمال می کند. وی دعوت مسئولان سعودی به گفتگو در سایه تهدید وزیر امور خارجه عربستان به قطع انگشتان تظاهرات کنندگان و دعوت دیگر مسئولان به شکستن جمجمه معترضان را دعوتی مسخره آمیز برای گفتگو دانست و گفت که هیچ کس به چنین دعوتی اعتقاد ندارد زیرا تجربه تلخی از سال 2003 میلادی در زمینه گفتگو وجود دارد. همچنین گزارش های رسیده حاکی از آن است که، مقامات سعودی پایگاه اطلاع رسانی شبکه «العالم» را فیلتر کرده، و با ارسال امواج پارازیت در دسترسی این شبکه اختلال ایجاد می کنند. در همین باره، «مریم یوسف»، از فعالان سیاسی در عربستان اظهار داشت: مسئولان سعودی پایگاه شبکه العالم را در عربستان فیلتر کرده اند، و همچنین با ارسال امواج پارازیت در دسترسی به برنامه های این شبکه العالم اختلال ایجاد می کنند. وی درباره رویدادهای شب گذشته درالقطیف گفت: برخی بیمارستان ها از پذیرش زخمی های حملات سرکوبگرانه وحشیانه نیروهای امنیتی به تظاهرکنندگان خودداری کردند، و نیروهای امنیتی برخی زخمی ها را از بیمارستان های غیرنظامی به بیمارستان نظامی منتقل کرده اند. گفتنی است، هر چند تاکنون از کشته و زخمی های اعتراضات امروز در عربستان خبری منتشر نشده اما، در حمله روز گذشته نظامیان سعودی به معترضین در شهر قطیف 7 تن مجروح شدند. منبع: تابناک [ جمعه 89/12/20 ] [ 11:2 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
سلام در اولین مرحله از اجرای این دستور «عبود الزمر» و پسر عموی وی «طارق الزمر»، آزاد خواهند شد/ این افراد اگرچه دوران محکومیت خود را سپری کرده اند اما «مبارک» دستور داده بود که این افراد همچنان زندانی باشند و آنها را به زندان با اعمال شاقه محکوم کرده بود.
شبکه خبری «سی.ان.ان» اعلام کرد: شورای عالی نظامی مصر روز پنجشنبه دستور آزادی یاران «خالد اسلامبولی» را صادر کرده است.
به گزارش «تابناک»، در اولین مرحله از اجرای این دستور «عبود الزمر» و پسر عموی وی «طارق الزمر»، آزاد خواهند شد. بنابر این گزارش، این افراد اگرچه دوران محکومیت خود را سپری کرده اند اما «مبارک» دستور داده بود که این افراد همچنان زندانی باشند و آنها را به زندان با اعمال شاقه محکوم کرده بود. عبود الزمر گفتنی است، نیمه شب پنجشنبه، «عبود الزمر» 60 ساله که از قدیمی ترین زندانیان سیاسی در مصر محسوب می شود، پس از تحمل 30 سال حبس به خانواده اش تحویل داده شد. همسر وی پس از آزادی «الزمر» گفت وی قصد ورود مستقیم به عرصه سیاسی را نداشته و تلاش خواهد کرد به جوانان در این خصوص مشورت دهد. محمد انور سادات معدوم ماجرا از چه قرار بود؟ پس از آنکه محمد انور سادات رئیس جمهور معدوم مصر در حضور جیمی کارتر رییس جمهور آمریکا و مناخم بگین رییس رژیم صهیونیستی با امضاء قرارداد کمپ دیوید در جهت مشروعیت دادن به موجودیت رژیم اشغالگر صهیونیستی بر آمد و این رژیم سرطانی را به رسمیت شناخت، بسیاری از نیروهای عرب علیه چنین امری موضع گرفته و وی را خائن به جهان اسلام و آرمان فلسطین دانستند. برهمین اساس بود که عده ای از جوانان مصری در پاسخ به عمل ننگین انور سادات در صدد پاسخ بر آمده و وی در سال 1981 میلادی به دست خالد اسلامبولی ترور شد. سنگ یادبود شهید خالد اسلامبولی شرح ماجرا بدین گونه است که به هنگام رژه، دو افسر، دو درجه دار و دو سرباز از صف رژه روندگان خارج شدند و با نارنجک و سلاح های خودکار به سوی جایگاه انور سادات حمله بردند که در این حمله رئیس جمهوری مصر و 9 تن دیگر کشته شدند و گروهی نیز مجروح گردیدند. پس از بازجویی های اولیه، 24 نفر از عوامل اعدام انقلابی سادات در دادگاه نظامی مصر محاکمه شدند. با ورود متهمان به دادگاه، خالد فریاد کشید: «انا خالد الاسلامبولی، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، فی سبیل الله قمنا، لتبغی رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدین فداء، الله اکبر، لااله الا الله، علیها نحیا و نموت، فی سبیلها نجاهد، علیها نلقی الله.» صحنه عملیات خالد و یارانش سرانجام در 26 فروردین سال 1361 هجری شمسی، مطابق با 15 آوریل 1981 میلادی، ستوان یکم خالد اسلامبولی و استوار یکم حسین عباس محمد به اعدام محکوم شده و به درجه شهادت نایل آمدند. وصیتنامه شهید خالد اسلامبولی: پدر، مادر، خواهران و برادر عزیزم محمد! السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بر شما باد التزام به احکام اسلام و عمل به قرآن و ترس از خداوند. من شما را به اطاعت از دستورات خداوند دعوت می کنم. امیدوارم به خاطر مشکلاتی که شما را دچار آنها می کنم، مرا ببخشید و مورد عفو قرار دهید. خداوند ما را برای شهادت در راه خود انتخاب و هدایت کرد و ان شاء الله ما و شما را در بهشت در کنار یکدیگر جمع خواهد کرد. بگین، کارتر و سادات در کمپ دیوید ...مادرم! ناراحت نباش، چون ما به اذن خداوند در زمره شهدا هستیم. نامه من زمانی به شما خواهد رسید که در دنیای آخرت قرار داریم. خواهرم انسیه و سمیه و برادرم محمد را به خداوند می سپارم. مبلغ پولی که نزد خواهرم انسیه است، بین فقرا و مساکین تقسیم شود و فرزندانش فاطمه و مروه با تربیت اسلامی و مقید به دستورات شرعی تربیت شوند. ما با هم تصمیم گرفتیم که فرعون مصر را به قتل برسانیم تا شاید خداوند به خاطر این کار، ما را از ننگ دوستی با صهیونیست ها که دامن ما را گرفته و فساد روحی و اخلاقی سادات و همسرش را در جامعه علنی ساخته است نجات بخشد. اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمدا رسول الله. خالد احمد شوقی اسلامبولی منبع: تابناک [ جمعه 89/12/20 ] [ 10:59 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
سلام
ظهور امام زمان(عج) جمعه یا شنبه؟(نوشته :محمد نصر اصفهانی)
[ جمعه 89/12/20 ] [ 10:15 عصر ] [ علی آلیانی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |